فاطمه جانفاطمه جان، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
آيلا جانآيلا جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
آیلین جونمآیلین جونم، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
ترلان گلمترلان گلم، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره
وبلاگ جانوبلاگ جان، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

من و فرشته هام...

اولین روز ماه میهمانی خدا......

  فاطمه نازم امروز اول ماه مبارک رمضانه . سحر ساعت ٤ بیدار شدم و سفره سحری رو اماده کردم و با بابایی اولین سحری ماه مبارک را خوردیم. چون دیشب ساعت ١٢ اومدیم خونه و من خیلی خسته بودم دیگه برا سحر از بیرون غذا گرفتیم .... تو که خواب ناز بودی و خدا را شکر بیدار نشدی!  خدا بیامرزه پدر کسی رو که پیشنهاد کم شدن ساعات کاری ادارات رو داد. ما از ساعت ٩ تا ١٤ سر کار  هستیم. البته امروز چون نمی دونستم نیم ساعت زودتر اومدم..خدا کنه رمضان امسال هم خدا توفیق روزه داری رو به ما بده... انشاالله  کوله بارت بر بند! شاید این چند سحر فرصت اخر باشد! که به مقصد برسیم بشناسیم خدا و بفهمیم که یک عمر ...
31 تير 1391

بدون عنوان

دخملي از شنبه رفته اصفهان ..همراه مامان و آوا و خاله صديقه و دايي مهدي..امروز برميگردن ايشالا...كلي دلم برات تنگ شده عزيزكم... ديروز سالگرد عروسي من و بابايي بود...5 ساله شديم ..هوراااااااااااااا. شام همراه خاله طاهره رفتيم بيرون...ولي افسوس كه من بخاطر دندون دردم نتونستم خيلي رو فرم باشم...ولي در كل خوب بود... اولين حقوق بابايي را بعد ابلاغش ريختن به حساب كلي كيفور شديم و جشن گرفتيم...خدايا شكرت!
27 تير 1391
1